بعد از سه ماه بالاخره برگشتم خونههههههههههههه
و یک لایه خاک کل زندگیمو گرفته بود که خداروشکررررررررررر از شرش خلاص شدم
آره دیگهههه.....ولی حس خوبیه که دوباره برگردی خونت:)))
آقا بخدااااااااااااااااا وقت کله خاروندن ندارمممممممممممممممممم...(میدونم سر خاروندنه*-*)
همششششششششش درس دارم به مولا قسممممممممم...
اره دیگه...
دوتا کتاب دانلود کردمممم....اگه خدا خواست و عمری بهمون داد و همینطور شبا از خستگی بیهوشمون نکرد...می خونیمشون...
اسم کتابا:
1.انسان در جستجوی معنا
2.وقتی نیچه گریست
برید توی وب دوست عزیزمون و دانلودشون کنید:the butterfly effect
بالاخرههههههههههههههههههههههههههههههههههه تکونی به خودممممممممممم دادموووووووووووووووووو برگشتم
ارههههههههههههه زندگیییییییییییییییییییییییی...
خب امروززززززززززززززززززززززز تا 10 و نیم که در خواب ناز بودممممم
بعدش هم رفتم سراغغغغ درس های گرامییییییییییییییییییییییییییییییی
و دیگه هیچ گوهی نخوردممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
آها نه یه گوه دیگه هم خوردم........پارت 9 و 10 قیام سرخ رو هم دادم... .
تموم.
عجیب نیستتت که من امروز ساعت 5 و 53 ذقیقه با بازشدن در اتاقم توسط مامانم بیدارشدممم...بیچاره قصدی نداشت،فقط میخواست وسیله برداره...اره دیگه اینجوری شد که خواب عزیزم حروم شد و من تا ساعت 10 ونیم ول یوتیوب می چرخیدم...نه می تونستم بخوابم نه می تونستم درس بخونم،این دیگه واقعا ته بدبختی بود....خلاصه که دیگه ده و نیم رفتم کلاس زبان...12 تموم شد و خب اره دیگه...فعل رفتن درست نیست براش،آخه آنلاینه...ولی به هر حاللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
عصر کلاس فیزیک دارم...ولی بدجور دلم گرفته،شاید پیچوندمش رفتم بیرون و وقتی برگشتم آفلاینش رو نگاه کردم...ولی نمیدونم چرا وجدانم خیلی داره باهام میجنگه که این کارو نکنممممم...
جداااا دیگه دارم به این فکر میکنممممممممم کههههههه چرا یک کلاس شیمیه سه ساعته برداشتم....خدایا اخه سگ سه ساعت میشینه سر کلاس شیمی.....هوفففففففففففففففففففففففففففف،اره این شیمی دوباره ماجرای اصلیه امروزه....
ولی قبلش باید باید تکالیف زبانم و حل کنم و جزوه ی زیست رو بخونم.....
برمممممم دیگه....واسه امروز توضیحاتتتتتتتت اضافییییییییییی بسههههههههههههههههههههههههه